کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



رباعی های مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : شعرای آئینی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع     قالب شعر : رباعی    

آنجا که سکوت مرگ و استبداد است            خـون شـهـدا، رسـاتـرین فـریاد است
بـا ایـن هـمـه، در قـیــام ثــارالـلـهـی            فـریـاد حـسـین، خـطـبـۀ سـجـاد است


******** محمد جواد غفور زاده ********

عـرفان به کـلام آمـده و بـنـدهٔ توست            قرآن و قـنوت و قـبله شرمندهٔ توست

از خط به خطِ صحـیـفه‌ات فـهـمـیدم؛            سـجّـاد شـدن فـقـط بـرازنـدهٔ تـوست!

******** مرضیه عاطفی ********

ای آیــنــۀ خــدا نـمــا وقـت ســجــود            عـالـم همگـی مـحـو عـبـادات تو بود

بر تـربت بی‌شمع و چراغت به بقـیع            هر دم صلـوات می‌فـرسـتـیم و درود

******** سیدمهدی حجازی ********

یک لحـظه شدیم خـیره تا در چشمت            دیــدیــم تــمــام درد را در چــشـمـت
چشمان تو از روضۀ مکشوف پر است            پـیـداسـت تـمـام کـربـلا در چـشـمـت

******** سید علی نقیب ********

سجـادهٔ اشـک تو به هر جا باز است            صد جاده به سمت آسمان‌ها باز است
چشمان تو هر روز، پر از عاشوراست            چون پنجره‌ای که رو به دریا باز است

******** میثم مومنی نژاد ********

هـرگـز نـگـذاشت تـا ابـد شـب بـاشـد            او مـانـد کـه در کـنـار زیـنـب بـاشـد
سجـاد که سـجـاده به او دل می‌بـست            تـدبـیـر خــدا بـود کـه در تـب بـاشـد

******** منیره هاشمی ********

بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند            چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
پـیـغـام تو ورد سـبـز بـیـداران اسـت            بـیـدار نـبـود آن‌که بـیـمـارت خـوانـد

******** سلمان هراتی ********

آگـه چـو شـد از حـالـت بـیـمـاری او            دامـن بـه کــمـر بـسـت پـیِ یـاری او
چون دید کـسی بر
سر بالیـنش نیست            سـرگـرم شـد آتـش به پـرسـتـاری او

******** محمد علی مجاهدی ********

: امتیاز

مدح و شهادت امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : فاطمه سالاروند نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آقـا سـلام بـر تـو و شـام غـریـب تو            آقا سـلام بـر دل غـربـت نـصیب تو

از راه دور بـا دل رنــجــور آمــدی            مرهم به غـیر صبر ندارد طبیب تو


باغ از صدای زمزمه، از عطر گل تهی‌ست            جا مانده در خرابه مگر عندلیب تو؟

تصویر کربلاست که همواره روشن است            در چـشـمـۀ زلال نـگـاه نـجـیـب تـو

رفتی و قرن‌هاست که تکرار می‌شود            نـجـوای عـاشـقـانـۀ امنّ یـجـیـب تـو

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : صفایی جندقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سجاد کربلا، به تن از تب، توان نداشت            تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت

گر تشنگی، ز پا نفکندش غریب نیست            آب آن قدر، که دست بشوید ز جان، نداشت


در کـربـلا کـشـید بـلایی که پیـش وَهم            عرش عظیم، طاقت نیمی از آن نداشت

ز آمـد شـد غــم اســرا، در ســرای دل            جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت

در دشت فتنه‌خیز که زان سروران، تنی            جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت

در کـربـلا اگر که شهـیـدش نکـرده اند            صیاد دهر، تیر جـفـا در کـمان نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ فراموش نکنیم که امام زین العابدین بنا به مشیت الهی و بخاطر حفظ ماندن نسل امامت صرفا در کربلا به بیماری دچار شدند لذا شایسته نیست او را بیمار خطاب کنیم

بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت            تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت

این صید هم که ماند، نه از بابِ رحم بود            صیاد دهر، تیر جـفـا در کـمان نداشت

مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : حبیب چایچیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چون که در قـبله‌گه راز، شب تار آیی            شـمـع خلـوتـگه مـحـراب به پندار آیی

می‌برد نور سحر، قدر شبانگـاه چراغ            قرص ماه از نظر افتد چو شب تار آیی


باغ، از گرمی خورشید رخت می‌سوزد            اگـر ای لالـۀ تـبــدار بـه گــلــزار آیـی

بندۀ عشق تو در هر دو جهان آزاد است            کی تـوان دید که در بـنـد گـرفـتار آیی

همه از حجرۀ دل اشک به چشمان آرند            گر شوی مـشـتری غـم، سر بازار آیی

شد خرابه خجل از ارزش گنجینۀ خویش            چون تو را دید که با چشم گهربار آیی

سایۀ لطف تو گسترده به اطراف جهان            مصلحت چیست که در سایۀ دیوار آیی

نیست پیوسته، «حسان» طبع تو خلاّق سخن            مـگـر از جـلـوۀ دلـدار به گـفـتـار آیـی

: امتیاز

زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

در مـسـیـر کـوفـه و شـام خـراب            دست بـسـته بـوده با حـال خراب
پیش چـشـمـش در کـنار کـودکان           
هیجده رأس به خون گشته خضاب


رأس عـبـاس رشـیـد و اکــبــرش            رأس قاسم رأس عون و جعفرش
رأس شـاه دیـن بـه روی نـیـزه‌ها            پـیـش چـشـمـان هـمـه با مـادرش
من که بـودم زیـنت عـرش بـرین            دست و پایم بسته در زنجـیر کین
می‌زنـد از بـام بـر مـا سـنـگ‌هـا            رأس بــابـایـم شـده نـقـش زمـیـن
بـسـته بودند کودکان را در رسن            کــودکـان خــسـتـۀ دور از وطـن
چون بنـفـشـه نیـلگـون پیکـر شده            لاله‌گـون زخمی همه گـل
پیراهن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن تغییر داده شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رأس شـشـماهه به روی نـیـزه‌ها            پـیـش چـشـمـان هـمـه با مـادرش

زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بهترین چیزی که دارم از جهان این گریه است            مرهمِ قلبم به هرجا هر زمان این گریه است
بعدِ عاشورا نمانده در وجودِ من قـرار            آه تسکینِ دلِ بی‌خانمان این گریه است


صحنه‌هایی دیده‌ام روی شتر در راه شام            چارۀ فکرش یقیناً عاشقان این گریه است
آب می‌بینم پُر از غم می‌شوم مانندِ رود            پس دوای عاجلِ تشنه‌لبان این گریه است
دست‌ها زنجیر شد بر گردنم هم غل زدند            باعثِ آرامش از زخمِ‌زبان این گریه است
هم‌سفر شد عمّه‌ام با شمرها! آه ای خدا            جای مردن چاره سازم بی‌امان این گریه است
حرف‌های زشت شد ردّ و بدل، صبرم گسست            من سلاحم پیشِ قومِ بد دهان این گریه است
رقصِ نیزه می‌کند با رأسِ بابایم حسین            پاسخم با ظلمِ خولی و سنان این گریه است
من امامِ ساجـدیـنم خـسته‌ام از روزگار            بهترین چیزی که دارم در جهان این گریه است

: امتیاز

زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مُردم و زنده شدم صد بار در بینِ مسیر           دیدم از مردم چقدر آزار در بینِ مسیر
با غل و زنجیر در بالای ناقه؛ مضطرب           زخم ها خوردم من از اغیار در بینِ مسیر


در ‌کـنـارِ عـمّـه‌ام بردند این نامـردمان           در میانِ کـوچه و بـازار در بینِ مسیر
از خود کرببلا تا شام اذیت کرده است           خـنـده‌های حـرمله بسیار در بینِ مسیر
همسفـر شد دخـترانِ فاطـمی با شمرها           آسـمان شد بر سـرم آوار در
بینِ مسیر
دست و پایم را به ناقه بسته بودند چون علی           دیده‌ام صد شعله در گلزار در بینِ مسیر
عمّه‌ام زینب چنان مادر بزرگم گشته بود           بود مـابـینِ در و دیـوار در بینِ مسـیر
چشم
ها هیز و سخن هاشان تماماً نـاروا           زجـرها بُـردیم در انظار در بینِ مسیر
خـارهـایی رفت در
پای رقیّه خـواهرم           بی شباهت نیست بر مسمار در بینِ مسیر
من عـلی ابن الحـسـیـنم راوی کـربـبلا           مُردم و زنده شدم صدبار در بینِ مسیر

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

آتش گرفته خیمه می‌سوخت پا به پایش            خورشید شعله‌ور شد در آسمان برایش
زنجـیـر می‌زدنـد و بـزم عـزا گرفـتـند            ‌زنجیرهای بسته بر
رویِ دست و پایش


دستان عمه زینب را بسته دید و بی‌شک            هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش

در ازدحـام شـام و در تنـگـنـایِ بـازار            در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش
یک روز داغ دید و یک عمر روضه‌خوان شد            با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش
می‌رفـت سـمـت مسـجـد افـتـاد یـادِ بابا            از دست پـیـرمـردی افـتاد تا عـصایش
یادِ غروبِ گودال سر می‌گذاشت بر خاک            آرام گـریه می‌کرد با ذکر سجـده‌هایش
یادِ محاسـنی که خون می‌چـکـید از آن            یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای‌جایش

لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه            لعنت به خـنجـری که شد واردِ قـفـایش
تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمی‌رفت            یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش!

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محمد حسین غروی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

اى یک جهان برادر! وى نور هر دو دیده           چون حال زار خواهر! چشم فلک ندیده
بـی‌مـحـمـل و عمارى بی‌آشـنا و یـارى           سر گـرد هـر دیـارى خـاتون داغـدیـده


خورشید برج عصمت، شد در حجاب ظلمت           پشت سپهر حشمت، از بار غـم خـمیده
دردانه بانوى دهر، بی‌پرده شهرۀ شهر           دوران چه کرده
از قهر، با نازپروریده؟
ای لالـۀ دل مـا! وی شـمـع مـحـفـل مـا           بر نى مقـابـل ما، سر بر فـلـک کـشیده
بنگر بحال اطفال، در دست خصم، پامال           چون مرغ بى پر و بال، کز آشیان پریده
یک دسته دل شکسته، بندش بدست بسته           یک حلقه زار و خسته، خارش بپا خلیده
گردون شود نگون سر، افلاک تیره منظر           زینب اسیر و اکبر، در خاک و خون طپیده
بربسته دست تقدیر، بیمار را به زنجیر           عنقای قاف و نخجیر، هرگز کسى شنیده؟
آهــش زنـد زبـانـه، روزانـه و شـبـانـه           از سـاغـر زمـانـه، زهــر اِلـم چـشـیـده
رفـتم به کام دشمن،
در بزم عـام دشمن           داد از کلام دشمن، خـون از دلم چکیده
کـردنـد مجـلـس آرا، نامـوس کـبریا را           صاحـب‌دلان خدا را، دل از
کـفم رمیده
گر
مـو به مـو بمـویـم، آرام دل نجـویـم           از آنچه شـد نگـویـم، با آن سـر بـریـده
زآن لعـل عـیسوی‌دم، حاشا اگر زنم دم           کز جان و دل دمادم، خـتم رسل مکـیده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا همانگونه که علامه مجلسی در جلاء العیون ص ۵۷۴ مرحوم خراسانی در منتخب التواریخ ص ۲۳۱ و شیخ عباس قمی ( بطور ضمنی) در نفس المهموم ص ۲۷۵ تصریح کرده اند حضرت لیلا قبل از کربلا فوت کرده بودِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گردون شود نگون سر، افلاک تیره منظر           لیلا اسیر و اکبر، در خاک و خون طپیده

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دست سکینه بر دل، پاى ربـاب در گِل           کافـتـاده در مـقـابل، اصغـر گـلو دریده

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : حبیب چایچیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : متفاعلن فعولن متفاعلن فعولن قالب شعر : غزل

بگذار خون چشمت، که به اشک خود بشویم           که مگر شود میسّر، نگهی کنی به سویم
بـگـذار، تا تـوقـف بـکـنـنـد نـیـزهداران
           که دمی بیاد طاهـا، گـل روی تو ببـویم


بگذار، تا ببـوسم ز رخـت بجای زهـرا           که درین سفر، برادر، همه جا بیاد اویم
بگذار، تا گلویت، ز سرشک خود کنم تر
           که فشار غصه دیگر، شده عقده در گلویم
بخدا قـسـم که زینب، نکـند هـنوز بـاور
           که تنت به کربلا و، سر توست روبرویم
لحظات وصل، ترسم، ز کفم رود حسینم
           ز گزارشات هجران، تو بگوی و من بگویم
چو نشانۀ مودّت بود اشک من (حسانا)           به خدا همین مرا بس، به دو عالم آبرویم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط خانه و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

خبر از تنور خولی، دهد این غبار رویت           تو بریز اشک و منهم، تو بشوی و من بشویم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و فرستادن زجر به دنبال ایشان و ... حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چه کنم درین بیابان، اثر از رقیه‌ام نیست           تو بگرد و، من بگردم، تو بجوی و، من بجویم

ذکر مصائب اهل بیت در هفتم شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

سینه‌های غم داران همچو شمع سوزان است            خون شده دل یاران هـفتم شهیدان است

اشک لاله‌ها رنگـین قلب لاله‌ها خونین            رأس لاله‌های دین روی نیزه تابان است


مانده داغ و غم صدها بی‌نشانه مرقدها            بعد کوفه مقصدها سوی شام ویران است

شد به صبـح صادق‌ها هـفـتم شـقـایق‌ها            خون ز داغ عاشق‌ها قلب هر بیابان است

حـنجـری فغـان دیده قـامـتی کـمان دیده            گلشنی خزان دیده در حصار زندان است

مثل دیدۀ گردون سینه‌ای ز غـم گلگون            چشم زینب محزون غرق موج و توفان است

رفته دیر راهب سر چون شقایقی پرپر            دختری ز غم مضطر خواهری پریشان است

تـازیـانۀ دشـمـن خـورده دائـما" بـر تن            این که می‌کند شیون دختر است و گریان است

زورقی به دریا نیست رد پا به صحرا نیست            سیلی‌اش تسلا نیست دختری که نالان است

زینب است و جان او روی نی نشان او            جـاری از لـبان او آیـه‌های قـرآن است

گل خزان به باغ او اشک غم چراغ او            هر سری ز داغ او بی‌سر است و سامان است

دیده شعله افروزش شد دلم غم آموزش            از غم جگر سوزش سینه آتشستان است

در طریق عشق و غم روی لاله‌ها شبنم            در غباری از ماتم گرد غم به دامان است

جان عاشقان بر لب روز آسمان شد شب            «یاسر» از غم زینب غرق آه و افغان است

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در ایام اسارات

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن فع مستفعلن فع قالب شعر : تضمین

اشکـم به دریـا گـردیده واصل            خون از دو چشمم ریزد به ساحل
تا بـر دل من غـم گـشـته نـائل            آن دم بـریدم من از حـسین دل


کآمـد به مـقـتل شـمـر سـیـه‌دل

آوای غــم را مـن مـی‌شـنـیــدم            در دست قاتل خـنـجر که دیدم
از قـلـب خـسـته آهـی کـشـیـدم            او مـی‌دویــد و مـن مـی‌دویـدم
او رو
به مقـتل من رو به قاتل

زنجـیـر دل را تا من گـسـسـتم            جــام بــلاهــا آمــد بـه دســتــم
از دیـدن غـم درهـم شـکـسـتـم            او می‌نشست و من می‌نـشـستم
او
روی سـیـنـه من در مـقـابل

از هـسـتی خود من دل بـریـدم            از اشک دیـده صد لالـه چـیدم
اندوه و مـاتـم بر جـان خـریدم            او می‌کـشـید و من می‌کـشـیـدم
او
خنجر از کین من ناله از دل

در مـقـتل خـون تا که رسـیـدم            ناگـه شـکـسـتـم نـاگـه خـمـیـدم
بـالای گـودال ایـنـگـونـه دیـدم            او مـی‌بـریـد و من مـی‌بـریـدم

او از حسین سر من از حسین دل

افـتـاده شـورش در خلـق عـالم            دارم دلـی در انــدوه و مــاتــم
من در اسـارت بـا قـامـت خـم           
او غرقه در خون من غرقه در غم
او روی نیـزه من پـای محـمل

از تیغ گردون هر دو خـزانـیم            چـون طـایــران بـی‌آشـیــانـیـم
در این اسـارت دامـن‌کـشـانـیم            با دشـمـن دیـن هـر دو روانـیم
مـن راه حــق و او راه بـاطـل

آیـد نـسـیـمـی از سـوی نـیــزه            بـرده دلـم را گـلـبــوی نــیــزه
رفـتـه دل مـن
  پـهـلـوی نـیــزه            رأس حـسـیـنـم بر روی نـیـزه
من هـمره سر منـزل به
منـزل

من شعله دارم در سـینه اکنون            خونین به حالم چشمان گردون
گریان ز
ماتم طفـلان محـزون            «یاسر» ازین غم دارم دلی خون
در پیـش رویم صد راه مشکل

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از روی نیزه بر من غمگین نظاره‌ای            حـرفی کـنـایـه‌ای سـخـنی یا اشـاره‌ای

پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست            کافی است بزم سوختگان را شراره‌ای


سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده‌ام            در آسـمـان به جز تو نـدارم سـتاره‌ای

دسـتم نـمی‌رسـد به سـر نـیـزه‌ات اگـر            در دست زینب است گـریـبان پـاره‌ای

یک قـتـلگـاه رفـتی و صد قـتـلگاه من            گـشـتم به هـر دیـار حـسـین دوباره‌ای

چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد            از بـحـر بـر کـنـار نـگـردد کـنـاره‌ای

با هر تکان نیزه تکان می‌خورد سرت            جانا به گوش نیزه مگـر گـوشـواره‌ای

جایش به روی صورت من درد می‌گرفت            می‌خورد تا که بر رخ تو سنگ خاره‌ای

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پیشانی‌ات شکست که پیشانی‌ام شکست            آئــیـنـه بـی‌خـبـر نـشـود از نـظـاره‌ای

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

بـی‌پـوشـیـه به پـیـش نـگـاه حـرامـیـان            جـز آسـتـیـن پــاره نــداریـم چــاره‌ای

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در راه کوفه و شام

شاعر : غلامرضا عبداللهی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شبی که بر سر نی، ماه عـالـم‌آرا بود            سـتم به حضرت آدم! چه آشکارا بود

کدام خون جگر خورده در دل تاریخ            به قدر زینب کـبری چنین شکـیبا بود


تـمام آنچـه به آن شـکـل اتـفـاق افـتاد            به چـشم زینب واقـع‌نگـر جـمـیلا بود

همین کـنایه که تخـت یزید را لرزاند            خـلاصۀ هـمۀ خـطـبه‌های شـیـوا بود

به خون پاک شهیدان کـربلا، سوگـند            در این مواجهه بی‌شک یزید رسوا بود

نـهـال سـبـز و دم تـیـز تـیـشـۀ بـیـداد            صدای دین مـحـمـد که واحـسیـنا بود

لب فـرات، یل تـشـنه‌لب، ننـوشید آب            که چشم خیمه، امیدش به دست سقّا بود

گـنـاه سـرور آزادگـان در آن صحـرا            به حاکمان ستم پیشه، گفتن «لا» بود

به جای آب چرا تـیر؛ تیر زهـرآگـین            به کام اصغر شیرخواره‌اش گوارا بود؟

فرشتگـان همه گـریان، ظهر عاشورا            زمین و دشت و دمن، اشک رود و دریا بود

بدن بدن همه خونین و بی‌کفن، عریان            بـه زیـر سُـم سـواران بی‌مـهـابـا بـود

مصائبی که فـلک کرد قـسـمت زینب            به چـشـم زیـنـبـیِ او، تـمـام زیـبا بود

سری که دست یزیدش به خیزران می‌زد            مگر نبود که رأس الحسین زهرا بود؟

غروب شام غریبان و آن خـرابۀ شام            به ساحل دل زینب، چقدر غـوغا بود

زبــان قـافـلـه‌سـالار نـیـنــوا در شــام            بـرنـده‌تـر ز لـب تـیـغ تـیـز اعـدا بود

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد،جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به جای آب چرا تـیر؛ تیر زهـرآگـین           به کام اصغر شش ماهه‌اش گوارا بود؟

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود شهرستانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

داد در راه حسینش اقتداری را که داشت           شد خزان آهسته آهسته بهاری را که داشت

مثل پروانه به دور شمع روی شاه گشت           دور کعبه ساخت آن خط مداری را که داشت


هـدیـه‌ای از صبـر در راه ولی الله بـود           بر تنش آن زخم‌های بی شماری را که داشت

خار را با خار دیگر میکشید از پای خود           در میان پای زخمی آه خاری را که داشت

روزها را روزه بود و کل شب را روضه دار           با حسینش طی شده لیل و نهاری را که داشت

کیست زینب باطنا نفس امام عصر خود           داد در راه خودش دار و نداری را که داشت

کیست زینب عـلم از چشم علی آموخته           گاه حیران می نمود آموزگاری را که داشت

لحظه ای خارج نشد از خط توحیدی خود           با تمام حالت زار و نزاری را که داشت

ما رأیت گفت و ظلمت شد دهانش دوخته           قدرت تغییر دنیا با شعاری را که داشت؟

قــافـلـه ســالار حـق و پـیـشـران انـبـیـا           غیر از او این نجمۀ دنباله داری را که داشت؟

لشکر زینب همه بر روی نی دل می‌برند           طاقت بازار و این نیزه سواری را که داشت؟

اعـتـبارش بود آغـوش حـسـین بن علی           زیر سم اسب رفت آن اعتباری را که داشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی حذف شد؛ فراموش نکنیم که امام سجاد علیه السلام بعد از سیدالشهدا امام زمان حضرت زینب بوده اند و در لفظ امروزی مرجع تقلید حضرت زینب بوده اند نه اینکه بر عکس باشد!!!

کیست زینب مرجع تقـلید زین العـابدین           جرات یک این چنین بنیان گذاری را که داشت؟

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی حذف شد، فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

کیست زینب مثل زهرا خالق جسم خودش           ای بنازم این چنین پروردگاری را که داشت

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

عشق یعنی بی‌کرانی که کرانش زینب است           عشق خورشید است اما آسمانش زینب است

عشق یعنی آن ظهوری که شکوهش از علی است           عشق یعنی آن نمازی که اذانش زینب است


دین بجز حُب نیست یعنی که ستونش فاطمه است           فاطمه آن بی‌نشانی که نشانش زینب است

قـبله‌ای دارد جـهـان با نامِ ایـوانِ نجـف           در نجف دیدم که نقشِ آستانش زینب است

حاء و سین و یا و نون و عین و شین و قاف اوست           کاف و ها و یا و عین و صاد جانش زینب است

کعبه است آن محملی که پرده‌دارش اکبر است           کعبه است آن خیمه‌ای که در میانش زینب است

کربلا رود است و اقیانوس آرامش حسین           کربلا منظومه است و کهکشانش زینب است

شام چون خاک است و کاخش پیش او بر باد رفت           کوفه چون کاه است تا کوهِ گرانش زینب است

روی زانوی علمدار است نقـشِ پای او           حضرتِ عباس می‌داند توانش زینب است

آنکه آهش شد حسین و آنکه دادش شد حسن           خوش بحالش که همیشه خانمانش زینب است

هفت دفعه می‌دهد حق را به نام او قسم           حضرت صاحب الزمان هم بر زبانش زینب است

زیـنـبـیون سـرفـرازانِ قـیـامت می‌شوند           سربلند است آنکه در محشر امانش زینب است

*سوره مریم، آیه۱

: امتیاز

ذکر مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام در کوفه

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مـی‌رونـد آزادگـان قــافـلـه در قــافـلـه            از پـی آن قـافـلـه هـلـهـلـه در هـلـهـلـه

کاروان در اشک و آه روی نی خورشید و ماه            از قفا بر دست و پا سلـسله در سلـسله


یک جهان رنج و بلا تهمت و سنگ جفا            از پـی این کـاروان غـائـله در غـائـله

کودکان خون جگر خسته از رنج سفر            پـای آنـهـا غـرق خـون آبـلـه در آبـلـه

بـاز پیـچـیـده به هم نـالـه‌ها در نـاله‌ها            بر سـر بـازارها فـاصـلـه در فـاصـلـه

بر دل دُخت عـلی می‌زند آتش به جان            هر سخن در هر سخن هر گله در هر گله

در میان کـوفیان خطبۀ زینب چه کرد            کـز بـیـان آن فــتـاد ولـولـه در ولـولـه

در اسارت برده آه عندلیب از عندلیب            بال و پر بشکسته‌ها چلچله در چلچـله

«یاسر» از صبر و قرار می‌رسی در نزد یار            باید اینجا داشتن حـوصله در حـوصله

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن قالب شعر : غزل

پس از توای گل پرپر، چگونه زنده بمانم            ز بعـد داغ بـرادر، چگـونه زنده بمانم

گره فـتاده بکارم، نمانـده بی‌تـو قـرارم            ز داغت ای گل پرپر، چگونه زنده بمانم


وجودت ای گل معبود، تمام هستی من بود            تمام هستی خواهـر، چگونه زنده بمانم

خزان شده چمن من، شهید بی‌کـفن من            کنار این تن بی‌سر، چگونه زنده بمانم

نه شمعی نه چراغی، نه غنچه‌ای و نه باغی            ز داغ اکبر و اصغر، چگونه زنده بمانم

رسـیـده نـالـۀ مـادر، ز مقـتل تو برادر            ز نـالـۀ دل مـادر، چگـونه زنـده بـمانم

نه محرمی و نه یاری، نه احترام و وقاری            میان قـوم ستـمـگر، چگونه زنده بمانم

به تـازیـانه زنـنـدم ، ز کـربـلا ببـرندم            من از فراق تو دیگر، چگونه زنده بمانم

عدو ز کین گل زهرا، زده به نیزه سرت را            به پای این سر اطهر، چگونه زنده بمانم

توئی امام و امیرم، خـدا کند که بمیرم            که بی‌تو ای مه انور، چگونه زنده بمانم

وفایی از کرم من، بخوان حدیث غم من            ز بعـد داغ بـرادر، چگـونه زنده بمانم

: امتیاز

زبانحال سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام در کوفه

شاعر : مصطفی متولی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

در پــردۀ غـــم مـانـده آوای گـلـویـم            زخـمی شده زیـر و بـم نـای گـلـویم

هر چه نَفَس از سینه رفته برنگـشته            بسته شده از بغـض، مجـرای گلویم


معـلـوم شد از این نـفـسهای بُـریده            یحـیـی شده روح مـسیـحـای گـلـویم

خون شفق می‌جوشد از هُرم صدایم            خـورشید می‌سوزد ز گـرمای گلویم

حالا سه روزست این كه من لب تر نكردم            از تشـنگی خـشكـیده رگهای گلویم

از تـارهای صـوتی‌ام چـیزی نمانده            غـارت شـده انـگـار اجـزای گـلـویم

معـراج، آمادهست می‌بـیـنم كه قـاتل            سـر نـیـزه را آورده تا پـای گـلـویـم

: امتیاز

ذکر مصائب شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام در کوفه

شاعر : عاطفه جوشقانیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

داغـی عـمـیـق بـر دل بـاران گذاشتی            ای آن‌که تشـنه سـر به بیـابان گذاشتی

از مال و خانـواده و از جان گذشته‌ای            از مـال و خانـواده و از جـان گذاشتی


باید شنید بر سرت آن شب چه‌ها گذشت            از نیـزه‌ای که سر، به سر آن گذاشتی

خـتـمی بـرای واژۀ انـسـان گـرفـتی و            بر نـی بـنای خـوانـدن قـرآن گـذاشتی

آئـیـنـۀ عــطـوفـت و تـیـغ حـمـاسـه‌ای            ما را در این معـادله حـیران گـذاشتی

مهرت چگونه در دل ما جا گرفته است؟            باغی‌ست این که در دل گلدان گذاشتی

: امتیاز

زبانحال امام زین العابدین علیه‌السلام در کوفه

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آمدم غـوغا کنم با صحبتم این کوفه را            می‌زند بـرهم تـمامِ غـیرتم این کوفه را
ذرّه‌ای سر خم کنم؟ امکان ندارد یا حسین            خانه ویران کرده گویا عزّتم این کوفه را


خطبه‌ای خواندم صدایم مثلِ حیدر پُر طنین            اضطراب انداختم با هیبتم این کوفه را
بی‌حیاها را پشیمان کردم از شور و طَرَب            زلزله ایجاد کرده صولـتم این کوفه را
روی نیزه رفته‌ای قرآن بخوان قاری من            برده در بُهتِ عمیق از حیرتم این کوفه را
صبر را هم ز صبرِ خویشتن کردم خجل            مضمحل کرده‌ست صبر و طاقتم این کوفه را
من عـلیِّ ثـانـی‌ام رزمـنـده‌ای غُـرّنده‌ام            آمدم غـوغا کنم با صحبتم این کوفه را

: امتیاز